ناصرالدین شاه آکتور ماوس کمی وجود دارد که بیرون آمدن از سوراخ او شد ، ملاقات کردند شیر زیاد باشد.
شیر می خواست تا او را بخورند. "لطفا ، آقای شیر ، من را بخورند. یک روز که احتمالا شما نیاز دارید به من".
شیر پاسخ داد : "چرا باید کسی که من باید به عنوان کوچک شما؟"
دیدن چگونه است که ماوس کوچک بود ، شیر ترحم بر او گرفت و او را مجموعه ای رایگان. یک روز ، موش شنیدم سر و صدا قادر متعال. آن شیر بود.
وقتی او به محل گردانده ، متوجه شد که شیر به دام افتاده در یک شبکه. "من شما را! نجات" گفت : موش. "شما؟ شما نیز برای چنین کار کوچک و".
موش شروع به گاز زدن و خالص و شیر بود نجات داد.
از آن روز به بعد ، آنها را برای همیشه دوستان.
miércoles, 19 de mayo de 2010
Suscribirse a:
Enviar comentarios (Atom)
No hay comentarios:
Publicar un comentario